یكی از فلسفههای بسیار مهم ازدواج در قرآن، «سكونت و آرامش در زندگی» است، پس اگر این سكونت و آرامش محقق شود به تبع آن یكی از اصول مهم ازدواج هم محقق شده است. در عرف و جامعهای ممكن است چند همسر وارد خانه یك مرد شوند و این آرامش به هم نخورد و در جامعهای ممكن است اگر زنی در كنار یك زن دیگر در یك زندگی قرار گرفت، این سكونت و آرامش دچار آشوب شود. من بر این باورم كه چند همسری در جامعه امروز و به خصوص در جامعه ما قابل پذیرش نیست؛ ممكن است زن یا دختری سرپرست پیدا كند اما ممكن است با پیدا شدن یك سرپرست برای او یك زندگی خانوادگی دچار اختلال شود، زن اول كارش به طلاق بكشد و در مواردی بچهها، پدر و سرپرست شان را از دست بدهند. وقتی در مورد چند همسری و عرف حرف میزنیم ممكن است به زمان پیامبر هم اشاره شود، به دورهای كه چند همسری رواج داشت و...
در عرف آن جامعه قبیح تلقی نمیشد. نمونه این موضوع خود پیامبر و ائمه هستند كه به صورت معمول بیش از یك زن داشتند و این موضوع در آن روزگار معمول و طبیعی تلقی میشد اما در جامعه امروز ما اگر مردم بشنوند كسی زن دوم اختیار كرده، نوع نگاهشان به او تغییر میكند چون این عمل در حال حاضر و در این جامعه خلاف عرف دانسته میشود. برای همین است كه در این مسائل نباید تنها به شرع و روایت قرآن نگاه كرد بلكه باید عرف جامعه را هم در نظر گرفت و دید كه آیا چند همسری به مصلحت خانواده است یا به ضرر آن؟ این بحث را نمیشود و نباید تنها بحثی شرعی دید. این موضوع در جامعه امروز بار اجتماعی، خانوادگی و حقوقی دارد كه باید همه آنها در نظر گرفته شوند. اگر تنها به صرف یك آیه و حدیث امری را رواج دهیم كه عرف آن جامعه برنمیتابد از نظر من محل شك است. آنچه به نقل از رهبری در این موضوع روایت شده است، موید بسیار خوبی است بر مقدمهای كه گفته شد. باید به یاد داشته باشیم كه خود قرآن هم تاكیدی بر چند همسری ندارد، اصل بر تكهمسری است و جایی موضوع چند همسری به میان میآید كه صحبت از دختران یتیم و بیسرپرست است و در عین حال در قرآن آمده است كه اگر قادر به رعایت عدالت نیستید چند همسری را رها كنید. این تاكید عدالتی كه در قرآن آمده بسیار اهمیت دارد چون با تبدیل یك خانواده به خانواده چند همسری آن عدالت مورد نظر نمیتواند به اجرا درآید. حتی در صورت رعایت عدالت هم آرامش و سكونت به هم میخورد كه با اصل فلسفه ازدواج در قرآن تناقض دارد. نقش عرف، نقش تعیینكنندهای است. در نظر بگیرید كه دختر 9 سالهای را به عقد مردی 50 ساله درآورید و بگویید پیامبر هم در سن بالا با عایشه ازدواج كرد پس ما هم مجازیم كه این كار را بكنیم اما الان كدام عرفی این را میپذیرد؟ در قانون كشور خود ما هم چنین ازدواجی منع شده است. مثال دیگر این است كه دست به خرید و فروش برده بزنیم و بگوییم بردهفروشی در زمان صدر اسلام بوده و در خانه پیامبر و ائمه هم برده و كنیز وجود داشتهاند، نمیشود كه به این بهانه خرید و فروش برده و كنیز را ترویج دهیم زیرا عرف این دو روزگار با هم متفاوت است. لذا مجددا باید بگویم در ظرف زمانی ما و با عرف امروز نمیتوان برای پارهای از مسائلی كه در زمان پیامبر حلال شمرده میشد، جواز صادر كرد. عرف را نباید از نظر دور داشت، این موضوعی است كه همواره مورد تاكید فقها نیز هست.
اعتماد